سلام به خودم که تنها خواننده ی این وبلاگ هستم.
از همونایی ام که هزار بار هم از یک سوراخ گزیده بشن، باز هم برمیگردن!
آره... یادم نرفته چی به سر وب قبلیم اومد... یادم نرفته با چه اشک و آهی حذفش کردم... یادم نرفته همه ی امیدم توی باکس « نظرات دریافتی » خلاصه شده بود...
اما خب.
گفتم که...
من از همونایی ام که هزار بار هم از یک سوراخ گزیده بشن......
برگشتم برای خودم. نه برای « نظرات دریافتی ... »
برگشتم تا بنویسم از این روز هایی که دارم با تموم جونم شنا میکنم با اینکه میدونم ساحلی نیست...
پس
بسم الله!