آئورا

ملیح، مختصر

آئورا

ملیح، مختصر

در بیان عشق:

آتشی ست بفسرنده، یخی سوزان
زخمی ست دردناک که احساس نمی شود
شادکامی طلب شده است، شری حاضر
آرامشی کوتاه
اما آه
بس توانفرسا...

اهم اهم
با اجازه یکم طول می‌کشه از فضای اینستاگرامی بیام بیرون و شبیه وبلاگ نویس ها حرف بزنم. بی محتوایی بیداد میکنه.
پس از خودم بابت این ادبیات غیر وبلاگی عذر میخوام. دو روز دیگه درست میشه حوریه. قول :|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۲۵
آئورا

سلام! وای چقدر وقته نیومدم وب. دلم تنگ شده بود برای بی پروا نوشتن. 
چقدر همه چیز عوض شده از آخرین بار :))
خصوصا شخص خودم D:
یه حالیه توی وب که انگار فقط میخوای از عشق و عاشقیات بگی :دی
ولی خب من حوصله ندارم بگم که سخت عاشقم و سخت فارق. دور. خیلی دور.
چیکارا میکنم؟ درس میخونم. میخوابم. به تو فکر میکنم. باز میخوابم. بعد هی دست دست میکنم که پیام بدم بهت. آخرشم یه آهنگ میفرستم و البته صدهزار لعنت به خودم :|
عب نداره. زندگی زیباست. همین که زنده ام و زنده ای و چشم هام هرچند قرن به قرن به روی ماهت باز میشه، زیباست.
خب دیگه. ایح. زیادی عاشقانه شد. میدونم زندگی سختی داری. مطمئنم. امیدوارم دنیا اونقدری بهت سخت نگیره که دلت کدر شه. امیدوارم همیشه همینقدر پر نور بمونی. امیدوارم اون قدری نور داشته باشی که خودتو روشن نگه داری. منو که با چار تا انگشت که موقع تایپ کردنت تکون میدی، روشن نگه داشتی. دمت گرم!
نچ. بازم که از تو گفتم. نمیخوام :|
درسا سخته. قرنطینه سخت تره. کاش مهر حضوری شه. اون جوری هر روز دیدگانم به روی زیبات منور میشه.
اح. بازم حرف تو شد.
بهتره همینجا دکمه ی انتشار رو بزنم تا شش هزار خط از تو نگفتم.
فعلا خدافظظظ :)
_راستی. ناراحتم که رییسی رای آورد. کی میدونه قراره چه بلایی سرمون بیاد :)؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۱۲
آئورا

سخته. خیلی...

بخشیدن رو میگم. گاهی وقتا فکر کردیم که یه کسی رو بخشیدیم ولی وقتی دوباره میاد توی زندگیمون می فهمیم که نه بابا، فقط کینه‌ش کهنه شده بود و اون پشتای مغزمون قایم شده.
کاش برنگردن این‌هایی که خیال کردیم بخشیدیمشون.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۹ ، ۱۴:۳۲
آئورا

چهل روز مونده تا کنکور...
یه چله نشینی اساسی تا کنکور،شاید از حسرت خوردنای بعدش پیشگیری کنه...
پارسال این موقع، چیزی جز مرگ جلوی چشمام نمی دیدم، فکر میکردم دیگه نمیتونم.
ولی.. هنوز زنده ام و به بهترین شکل ممکن تونستم...
خدایی هست و دنیایی افریده که هیچ ثباتی نداره و ما باید از این بابت خوشحال باشیم...

باید...
شکر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۱۵:۲۶
آئورا

 من دلتنگم. دلتنگ نور خورشیدی که از چشمانی بر قلبم بتابد. دلتنگ صدایی که قلب تاریکم را روشن کند. دلتنگ تویی که نمی‌دانم کیستی، کجایی، اما خوب می‌دانم روزی تو را می‌بینم و تمام وجودم برایت پرواز ‌می‌کند.

بیا. روشنم کن.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۹ ، ۰۶:۱۷
آئورا

سلام حوری اینده. میخوام بهت بگم که چقدر بهت افتخار میکنم که انقد برای چیزی که میخوای تلاش میکنی. مطمئنم یه روز توی دانشکده روانشناسی می‌بینمت.

_شب بخیر 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۱
آئورا

سلام به خودم که تنها خواننده ی این وبلاگ هستم.

از همونایی ام که هزار بار هم از یک سوراخ گزیده بشن، باز هم برمیگردن!

آره... یادم نرفته چی به سر وب قبلیم اومد... یادم نرفته با چه اشک و آهی حذفش کردم... یادم نرفته همه ی امیدم توی باکس « نظرات دریافتی » خلاصه شده بود...

اما خب.

گفتم که...

من از همونایی ام که هزار بار هم از یک سوراخ گزیده بشن......

برگشتم برای خودم. نه برای « نظرات دریافتی ... »

برگشتم تا بنویسم از این روز هایی که دارم با تموم جونم شنا میکنم با اینکه میدونم ساحلی نیست...

پس

بسم الله!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۰۳:۰۷
آئورا